EN
جستجو
  • خانه آشتین
  • میانجیگری
    • اصول میانجیگری
    • قوانین میانجیگری
  • خدمات آشتین
  • درباره آشتین
  • اخبار
  • وبلاگ
  • تماس با ما
آشتینآشتین
  • خانه آشتین
  • میانجیگری
    • اصول میانجیگری
    • قوانین میانجیگری
  • خدمات آشتین
  • درباره آشتین
  • اخبار
  • وبلاگ
  • تماس با ما

تفاوت‌های فرهنگی در میانجیگری با نظر به کارکرد کنوانسیون سنگاپور

آشتین2022-08-24T18:27:05+00:00

فرآیند میانجیگری بر کاهش یا از میان بردن شکاف میان دیدگاه‌ها و نزدیک کردن نگرش افراد در یک اختلاف مبتنی است. به‌گونه‌ای که در این روند، طرفین اختلاف با حضور و همراهی شخص معتمد ثالث و بی‌طرف، به گفتگو پیرامون اختلاف و منافع و خواسته‌های خود می‌پردازند و از این طریق سعی دارند به نحوی به اجماع برسند که نیازهای همه طرفین محترم شمرده شود. امروزه به‌تبع افزایش ارتباط و تعامل افراد اعم از حقیقی و حقوقی در حوزه داخلی و بین‌المللی، احتمال بروز اختلاف نیز افزایش یافته و استفاده از روشی سریع، کارآمد، و در دسترس به‌منظور حل‌وفصل اختلافات را اجتناب‌ناپذیر کرده است. ازاین‌روست که میانجیگری به‌عنوان روش جایگزینِ روش‌های سنتی، مورد توجه و استقبال افراد و دولت‌ها قرار گرفته است. به‌ویژه به هم‌ وابستگی متقابل افراد و دولت‌ها در حوزه تجارت بین‌الملل، و اختلافات برآمده از قوانین و استانداردهای متفاوت، میانجیگری را به سازوکاری مؤثر در این زمینه تبدیل کرده و دولت‌ها را به در نظر گرفتن مکانیسمی برای توسعه و سازمان‌دهی این روش واداشته است. چراکه وجود قوانین و رویه‌های داخلی کشورها در حوزه تنظیم روابط تجاری و شکل‌گیری انتظارات هریک از طرفین بر اساس قوانین داخلی و گاه در تضاد قرار گرفتن این رویه‌ها با سایر مکانیسم‌های بین‌المللی، وضعیت پیچیده‌ای را برای تبادلات تجاری افراد در عرصه بین‌المللی ایجاد کرده است.

در این راستا در کنار سایر اسناد و اقدامات نظیر مکانیسم ایکسید (مرکز بین‌المللی حل‌وفصل اختلافات سرمایه‌گذاری)، در سال 2018 مجمع عمومی سازمان ملل متحد، کنوانسیونی در خصوص موافقت‌نامه‌های حل‌وفصل اختلافات بین‌المللی ناشی از میانجیگری را به تصویب رساند. این کنوانسیون که به کنوانسیون سنگاپور مشهور است، حاکم بر موافقت‌نامه‌های حاصل از میانجیگری در اختلافات تجاری بین‌المللی است. مشخص است زمانی که افراد از ملت‌های مختلف به‌واسطه اختلافی مقابل هم قرار گرفته و میانجیگری را برای حل اختلاف فی‌مابین انتخاب می‌کنند، وجود شرایطی نظیر اعتقاد عملی طرفین به گفتگو و مذاکره، احترام و توجه به یکدیگر و همچنین خواست طرفین به کسب نتیجه برد-برد (حتی در صورت نادیده گرفتن برخی منافع)، به پیشبرد موفقیت‌آمیز روند میانجیگری کمک می‌کند. اما در مقابل به‌طورکلی میانجیگری و به‌طور خاص میانجیگری در اختلافات با ماهیت بین‌المللی با چالش‌هایی روبروست. ازجمله این شرایط پیش‌زمینه‌های فرهنگی متفاوت طرفین اختلاف است. در یک معنا، تفاوت فرهنگی، تعلق به مذهب، قومیت، نژاد و ملیت متفاوت را شامل می‌شود. اما در تلقی وسیع‌تر افراد با جنسیت، شغل، آموزش، خانواده، زبان، و سایر مؤلفه‌های متمایزکننده نیز دارای سبک‌های ارتباطی، انتظارات و مبانی رفتاری متفاوت هستند. از این منظر میانجیگری وضعیتی چندفرهنگی است و با توجه به فلسفه میانجیگری که مبتنی بر مفهوم «ارتباط» است، این سؤال مطرح می‌شود که در صورت بروز اختلاف میان افراد با پیش‌زمینه‌های فرهنگی متفاوت، میانجیگر از چه مبانی رفتاری پیروی کرده و چه تکنیک‌های کاربردی و نوآوری‌هایی را برای مدیریت هرچه بهتر روند میانجیگری در پیش گیرد. این موضوع مستلزم شناخت مؤلفه‌های فرهنگی و سبک‌های ارتباطی هریک از طرفین ارتباط توسط میانجیگر و تلاش برای برقراری پل ارتباطی میان آن‌هاست. چه‌بسا ناتوانی میانجیگر در مدیریت روند گفتگو بین افراد در این وضعیت، به شکست میانجیگری منجر شود. همچنین فراتر از مسئله ارتباط، انتظار طرفین از جلسه میانجیگری و حتی برداشتی که از اسناد و موافقت‌نامه‌ها دارند می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.

بنابراین تفاوت‌های فرهنگی ضمن اینکه می‌تواند یک اختلاف‌نظر معمولی را به درگیری تبدیل کند، روند و نتیجه میانجیگری را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. یکی از چالش‌های چنین وضعیتی، عدم درک متقابل طرفین از یکدیگر است. به‌گونه‌ای که روش‌های مختلف پاسخ به درگیری، استراتژی‌های حل مسئله، تفاوت در بیان احساسات، انتظارات از میانجیگری، همگی ازجمله چالش‌هایی است که می‌تواند فرآیند حل‌وفصل اختلاف را با مشکلاتی مواجه سازد. بنابراین سبک میانجیگریِ وابسته به زمینه‌های فرهنگی، مهم تلقی می‌شود. نوع ارتباط و پایبندی هریک از طرفین به یکی از سبک‌های فردگرایانه یا جمع‌­­گرایانه در ایجاد احساس رضایت در طرفین درگیری و پیشبرد جلسه توسط میانجیگر بسیار مؤثر است. به‌عنوان‌مثال در فرهنگ‌های فردگرایانه نظیر فرهنگ آمریکایی، اهداف فردی بر منافع گروهی اولویت دارد و در تعیین میزان تعهد به دیگری، سود، حرف اول را می‌زند. ازاین‌رو سبک‌های میانجیگری و تلقی از اختلاف و نحوه حل‌وفصل آن در چنین فرهنگ‌هایی مبتنی بر الگوی فردگرایانه است. به نحوی که در این رویکرد، تعارض، بخشی از ماهیت انسان فرض می‌شود که الزاماً منفی نبوده و می‌تواند ریشه بسیاری از تغییرات شخصی و اجتماعی باشد. اولین مزیت این روش این است در کشورهایی نظیر آمریکا افراد بابت اختلاف هیچ‌گاه شرم‌زده نیستند و به‌راحتی در جلسات میانجیگری حاضر می‌شوند و در مورد مسئله پیش‌آمده به‌صورت شفاف صحبت می‌کنند. ازاین‌روست که جلسات عمدتاً به شکل عمومی برگزار می‌شود که البته این رفتار ممکن است از سوی طرف متعلق به فرهنگ جمع‌گرا، رفتاری بی‌ادبانه تلقی شود. به‌طورکلی در این فرهنگ‌ها، سبک مذاکره مستقیم و خطی تا حصول توافق، سبک مناسبی تشخیص داده می‌شود.

اما در مقابل جمع‌گرایان به منافع جمعی حتی در شرایط ضرر فردی، متعهدند و همکاری مفهومی ارزشمند برای آن‌ها محسوب می‌شود. بدیهی است در چنین فرهنگی سبک‌های میانجیگری و نحوه برخورد با اختلاف و درگیری مبتنی بر مؤلفه‌های جمع‌گرایانه است. برای جمع‌گرایان مفهوم اختلاف به‌واسطه تأثیر منفی بر منافع جمعی، گونه‌ای انحراف تلقی می‌شود. به‌عنوان‌مثال، ژاپنی­‌ها از درگیری گریزان­اند و سعی دارند به هر نحوی به توافق برسند. همچنین در چنین فرهنگ‌هایی یا افراد به‌سختی در جلسه میانجیگری حاضر می‌شوند و یا اضطراب شدیدی را در خلال جلسه تحمل می‌کنند، از صحبت در مورد مسئله طفره می‌روند و معمولاً قبل از شروع جلسات به شکل عمومی، برگزاری جلسات خصوصی با میانجیگر را ترجیح می‌دهند که این رفتار توسط فردگرایان نوعی دست‌دست کردن و به تأخیر انداختن کار تلقی شود. ضمن اینکه صراحت گفتار فردگرایان نیز در این جلسات می‌تواند چالش‌برانگیز باشد، زیرا از نظر فردگرایان این شفافیت نشانه صداقت است؛ درحالی‌که جمع‌گرایان آن را بی‌احترامی تلقی می‌کنند. بر این اساس الگوی مذاکره مارپیچ و غیرمستقیم در این فرهنگ‌ها ارجح است و ازاین‌رو میانجیگر باید تلاش بیشتری در جلب اعتماد طرفین داشته باشد و از همه مهارت‌های کلامی و غیرکلامی، برای پیشبرد جلسه استفاده نماید. این تفاوت‌ها در نوع انتظار از جلسه و رفتار میانجیگر نیز تأثیرگذار است. به‌گونه‌ای که در فرهنگ‌های فردگرایانه معمولاً میانجیگران جلسات غیررسمی و حتی مورد خطاب قرار دادن طرفین با نام کوچک را ترجیح می‌دهند، اما در فرهنگ‌های جمع‌گرایانه مفهوم احترام محوریت بالایی دارد و تصور هرکس از احترام نیز متفاوت است و به‌عنوان‌مثال خطاب قرار دادن به اسم کوچک ممکن است دلیلی برای بی‌احترامی تلقی شود. بنابراین زبان منعکس‌کننده فرهنگ است و معنای کلمات بر اساس پیش‌زمینه‌های فرهنگی رمزگشایی می‌شود و چه‌بسا فرهنگ متفاوت طرفین منجر به ارائه تفاسیر متفاوتی شود. این موضوع که می‌تواند در روند میانجیگری مشکل‌ساز باشد، صرفاً به ارتباطات کلامی محدود نشده و رفتارهای غیرکلامی را نیز در برمی‌گیرد.

بنابراین در روند میانجیگری بین‌المللی مفهوم ارتباط و سبک‌­­های ارتباطی از مفاهیم محوری است و بدون شناخت کافی از مبانی فرهنگی طرفین اختلاف، میانجیگر از کنترل جلسه بازمی‌ماند. گاه موضوع اختلاف دلیلی جز سوءتفاهمات ناشی از پیش‌زمینه‌های فرهنگی و حتی رویه‌های قانونی متفاوت ندارد، به‌گونه‌ای که درک متفاوت از موضوع باعث بدفهمی و اختلاف شده است که در این حالت میانجیگر می‌تواند با هدایت طرفین به سمت درک مشترک از موضوع، زمینه توافق را فراهم کند. بدیهی است میانجیگر به‌عنوان شخص بی‌طرف باید فراتر از باورهای فرهنگی خود به موضوع نگریسته و موفقیت پرونده مستلزم اتخاذ نگاه گسترده و توجه به پیش­‌زمینه‌­­های فرهنگی و اعتقادات طرفین اختلاف است. بنابراین در گام اول میانجیگر باید پیش از شروع جلسات میانجیگری در رابطه با مسائل و شرایط احتمالی برخاسته از تفاوت‌های فرهنگی دو طرف بیندیشد، در مورد نحوه مواجهه تحقیق کند و درنهایت استراتژی و روش‌های خلاقانه‌ای برای کمک به طرفین و جهت دادن به جلسات میانجیگری در پیش گیرد. در این صورت است که طرفین با اعتماد بیشتری با میانجیگر همراهی کرده و میانجیگر نیز می‌تواند با لحاظ کردن تمامی ابعاد، موضوع جلسه را با تیزبینی پیش برد. بنابراین شاید بتوان حساسیت میان فرهنگی میانجیگر را ازجمله مهم‌ترین مهارت‌های میانجیگر در حل اختلافات بین‌المللی دانست. البته میانجیگر باید بین رفتارهایی که به دلیل تفاوت‌های فرهنگی رخ می‌دهد و رفتارهایی که ناشی از غرض‌ورزی است و با قصد بی‌احترامی صورت می‌گیرد، تفاوت قائل شده و با کیاست جلسه را مدیریت نماید. همچنین نباید از نظر دور داشت که علیرغم سختی‌ها و مشکلاتی که تفاوت‌های فرهنگی می‌تواند در روند میانجیگری ایجاد کند، گاه همین تفاوت دیدگاه‌ها، افق‌ها و راه‌­حل‌­های جدیدی را پیش رو می‌گذارد و میانجیگر می‌تواند از این فرصت برای هدایت طرفین برای حصول به تفاهم و توافق بهره گیرد.

امروزه موضوع میانجیگری بین‌المللی و مشکلاتی که بر سر راه آن وجود دارد، به دغدغه‌ای جدی برای میانجیگران تبدیل شده است و ازاین‌رو تکنیک­‌ها و روش‌هایی به‌منظور کاهش مشکلات ناشی از آن پیشنهاد شده است. ازجمله روش‌های رایج در میانجیگری بین‌المللی و میان‌فرهنگی، ملاقات به‌صورت حضوری یا برقراری تماس تلفنی میان میانجیگر و هریک از طرفین است. این جلسات که تعداد و نحوه برگزاری آن بنا به صلاحدید میانجیگر تعیین می‌شود، به میانجیگر کمک می‌کند تا زمان کافی برای بررسی تفاوت‌ها و نگرش‌های متفاوت فرهنگی طرفین و چاره‌اندیشی برای مدیریت هرچه بهتر جلسه میانجیگری داشته باشد. از دیگر روش‌های مؤثر در هدایت بهینه جلسات میانجیگری بین‌المللی، استفاده از روش پرسش­ و پاسخ سقراطی است. این روش به‌ویژه در شرایطی که یکی یا سایر طرفین اطلاعی از تفاوت‌های فرهنگی نداشته باشند، بسیار راهگشاست. در این روش هدف این است طرفین اختلاف به‌صورت عمیق‌تر به سؤالات و موضوعاتی که توسط میانجیگر مطرح می‌شود، فکر کنند. این سؤالات با اهداف مختلفی پرسیده می‌شود. اهدافی چون شفاف ساختن موضوع (چرا این را می‌گویی؟)، ارائه فرضیات بیشتر (به نظر شما چه چیز دیگری می‌تواند باشد؟)، ارائه دلایل و شواهد تحقیق (به نظر شما علت چیست؟ آیا می‌توانید در این زمینه مثالی بزنید؟)، کشف دیدگاه طرفین (به نظر شما چه گزینه‌هایی وجود دارد؟ نقاط قوت و ضعف این تصمیم چیست؟)، روشن ساختن پیامدها (به نظر شما پیامد تصمیمتان چیست؟)، و سؤالاتی در مورد اقناع کردن طرفین و ایجاد انگیزه در ادامه دادن روند (فکر می‌کنید چرا این سؤال را می‌پرسم؟). در خلال این روش طرفین اختلاف این فرصت را پیدا می‌کنند تا مسائل را از زاویه دیگر و از نگاه طرف مقابل ببینند. قطعاً درک متقابل منجر به انعطاف‌پذیری شده و حل تعارض را به دنبال خواهد داشت.

به‌طورکلی مفهوم «درک میان فرهنگی» و توجه میانجیگر به این مفهوم، کلید موفقیت جلسات میانجیگری در مواردی است که طرفین از فرهنگ‌های مختلف بوده و احتمال دارد هر رفتار و گفتاری از سوی طرف مقابل یا میانجیگر منجر به سوءتفاهم شود. در این شرایط میانجیگر باید نسبت به این مسائل حساس بوده و با تیزبینی جلسه را هدایت نماید. در این حالت است که علاوه بر اهداف تجاری کنوانسیون سنگاپور که شامل حل‌وفصل سریع‌تر و کارآمدتر اختلافات به‌منظور تداوم روابط در این حوزه است، اهداف غیرتجاری نظیر تشویق به میانجیگری و ترویج این فرهنگ بین افراد و ملت‌ها نیز تأمین خواهد شد.

منبع: تالار گفتگوی تخصصی حقوقی و سیاسی بین‌المللی انجمن ایرانی مطالعات سازمان ملل متحد

 

زینب صدوقی – دکترای سیاست‌گذاری فرهنگی،محقق، میانجیگر دارای گواهینامه بین‌المللی IMI

این مطلب را به اشتراک بگذارید

Facebook Twitter LinkedIn Email WhatsApp

نویسنده

آشتین

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × دو =


Related Posts

کنوانسیون میانجیگری سنگاپور: فرصت‌ها، چالش‌ها برای ایران

این مقاله حاصل ترجمه بخش‌هایی از یک پروژه مشترک در خصوص جایگاه  میانجیگری در نظام حقوقی ایران است. با... بیشتر بخوانید

نظام حقوقی ایران در برابر کنوانسیون سنگاپور در صورت الحاق

نگاهی به میانجیگری در ایران میانجیگری سابقه‌ای دیرینه در ایران‌زمین دارد. از گذشته تا امروز، افراد معتمد و باتجربه... بیشتر بخوانید

نوشته‌های تازه

  • وبینار آشنایی با میانجیگری
  • میانجیگری؛ راهی نوین برای حل‌وفصل مسالمت‌آمیز اختلافات
  • کنوانسیون سنگاپور
  • چرا میانجیگری را امتحان نمی‌کنیم؟
  • کنوانسیون میانجیگری سنگاپور: فرصت‌ها، چالش‌ها برای ایران

آخرین دیدگاه‌ها

    تمامی حقوق این وبسایت برای موسسه توسعه میانجیگری آشتین محفوظ است
    boomatelier logo

    از اخبار و رویدادهای آشتین باخبر شوید

    آشتین را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید